<meta name='google-adsense-platform-account' content='ca-host-pub-1556223355139109'/> <meta name='google-adsense-platform-domain' content='blogspot.com'/> <!-- --><style type="text/css">@import url(https://www.blogger.com/static/v1/v-css/navbar/3334278262-classic.css); div.b-mobile {display:none;} </style> </head><body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d9176240447988250442\x26blogName\x3d%D8%B1%D9%88%D8%B2+%D8%AE%D9%88%D8%A8+%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://v--law.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://v--law.blogspot.com/\x26vt\x3d-1900262839659549787', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe", messageHandlersFilter: gapi.iframes.CROSS_ORIGIN_IFRAMES_FILTER, messageHandlers: { 'blogger-ping': function() {} } }); } }); </script>

آنجا که شما هستید، من نیستم
آنجا که میان هم می گردید دستهایتان صورتهایتان خنده هایتان، من می گردم میان خون میان امید ، چیزی از جنس وجود نداشتنی معجزه
آنجا که میدوید میان باران برف هوا زمین پرواز می کنید، من هستم میان آسمان سرد که میان آسمان میفهمم بالی نداشتم
آنجا که اسمش را گذاشته اید زندگی ، پرندگان من دسته دسته سقوط می کنند
بدون هیچ دردی

با دریغی سنگین
شعر آمیخته با حسرت یک خاطره را
قصه حادثه‌ی برج و کبوتر را
یک بار دیگر می خوانم
ای پرنده‌ی مهاجر ای مسافر
ای مسافر من، ای رفته به معراج
تو به اندازه‌ی قدرت پریدن
تو به اندازه‌ی دل بریدن از خاک
عزیزی

زیر این گنبد نیلی،‌ زیر این چرخ کبود
توی یک صحرای دور،‌ یه برج پیر و کهنه بود
یه روزی زیر هجوم وحشی بارون و باد
از افق، کبوتری تا برج کهنه پر گشود

خسته و گمشده
از اون ور صحرا می‌اومد
باد پراشو می‌شکست بارون بهش سیلی می زد

برج تنها سرپناه خستگی شد
مهربونیش مرهم شکستگی شد
اما این حادثه ی برج و کبوتر
قصه ی فاجعه‌ی دلبستگی شد
آخر این قصه رو تو می دونی تو می‌دونستی
من نمی تونم برم تو می تونی تو می‌تونستی

باد و بارون که تموم شد، اون پرنده پر کشید
التماس و اشتیاقو توی چشم برج ندید
عمر بارون عمر خوشبختی برج کهنه بود
بعد از اون حتی تو خوابم اون پرنده رو ندید

ای پرنده‌ی من ای مسافر من
من همون پوسیده‌ی تنها نشینم
هجرت تو هر چه بود معراج تو بود
اما من
اسیر مرداب زمینم
راز پرواز و فقط تو می دونی تو می دونستی
نمی‌تونم بپرم تو می‌تونی تو می‌تونستی

اردلان سرفراز

If I call will you come and will you save me?

این عکسو دیدم
بعد ناخودآگاه گذاشتم where i end and you begin پخش بشه
بعد هم نمیدونم چرا اومدم اینجا
احتمالا چون ارتباطی بین من و تو و آهنگه و اینجا وجود داره
یا وجود داشته


مُعلّی - ییلاق رو تو گوگل بگردید به هیچی نمیرسید
ولی 
تو 
قلب و خاطرات
ما 
به خیلی چیزا می‌رسید

"امروز یه دختری اومد سر کلاس
گفتن این یکی از اساتیده که اومده کمک کنه.
خیلی جوون بود. 
تا حالا شده دوس داشته باشین استادتون رو بکنین؟"

از توییتر امین

من : من از دخترا خوشم میاد
مژده : منم

بهترین موجود روی زمین
کاربری با ایمیل
hashemy.rafcanjani جیمیل


قیافه رو

یکی از مسخره‌ترین و کمدی‌ترین موقعیت‌هایی که یادم میاد، مربوط به اون دوره مقدماتی جام‌جهانیه که ایران بازی آخر گروهیش با بحرین بود و انگار با یه مساوی هم میرفت جام‌جهانی. نمی‌دونم اون‌موقع وضعیت چه‌جوری بود که تقریبا همه مطمئن بودن که راحت بحرینو می‌بریم و میریم جام جهانی و خلاصه روحیه به شکل مسخره‌ای خیلی بالا بود.
بعد این قضیه تو همون دوره‌ی اوج زیر آسمان شهر و بهروز پیرپکاجکی و اینا هم بود. یادمه شبکه سه از صبح‌ش داشت زیرنویس میکرد که بعد از بازی جوادخیابانی قرار بره تو لوکیشن زیر آسمان شهر و جشن بعد از بازی رو اون‌جا بگیره. تصور اینکه جوادخیابانی سمبل حماسه‌ی ملبورن قراره بره پیش خشایار مستوفی، مرد شماره یک اون روزای ایران، جدا یه چیز ایده‌آلی بود برای زمان خودش. قشنگ یادمه استرس اون برنامهه از خود بازی برام بیشتر بود.
دیگه تصور کنید بعد از باختو دیگه. جوادخیابانی داره با اون حالت‌های کیریش که بغض کرده ولی در عین حال می‌خواد امید بده با خشایار مستوفی شوخی میکنه و حمید لولایی هم با اون قیافه‌ی عنق‌ وگریم نصفه‌کاره داره زورکی هی بهش میگه میزنم تو مختااااا ! موقعیت پیچیده و مسخره‌ای که هنوزم نمیدونم تو چه ژانری باید بزارمش!
الان هم که شبکه سه‌ی ضایع میره خونه این المپیکیا و عکس‌العمل اعضای خونوادشونو می‌بینم همه‌ش اون موقعیت و قیافه‌ی جوادخیابانی و خشایار مستوفی میاد جلو چشمم. البته ربطی نداره خیلی


قیافرو نگا

بعد که پاتونو از ایران گذاشتید بیرون
زندگیتونو دیگه تباه شده در نظر بگیرید
مهم نیست تو ایران, تو چه کشور کثافتی زندگی میکردید
و مجبور بودید با چه حروم زاده هایی بگردید
و اینجا تو ویسکانسین مدیسن
تو تایم لاین فیسبوک
همه چی رنگی و نزدیک به کمال به نظر میاد

کلا باقی زندگیتون تباه شده فرض کنید دیگه
اگه ایران هم موندید که دیگه بدتر
برید بمیرید


جواهر لعل نگرو

میدونستین  مارک لینکوس ه اسپارکلهورس مرده و شما زنده اید؟

دوستای پسرتون ازدواج میکنن
بیشتر افسرده میشین
یا دوست دخترهاتون؟

نسبت مریل استریپ و لارا فابین
مثل نسبت مهدی هاشمی میومنه با رابین ویلیامز

یه ارتباط‌ها و چیزهایی هست که نمیدونم چه‌جوری به‌وجود میان و چه‌جوری میشه توضیحشون داد. 
من هنوز هم که هنوزه وقتی نون و پنیر و سبزیه ابی و مخصوصا این تیکه‌ی 
"کنار شهر آینه جنگل سبز شیشه بود، برای گیس گلابتون اون روز مثل همیشه بود" 
رو می‌شنوم یاد کتاب راز دره‌ی گل سرخ (بهترین کتاب دنیا) و یوناتان و تصویرهایی که اون موقع مغزم ساخته بود ازش می‌افتم.
نمیدونم،
جدی اینجور چیزا برای من از واقعیت موجود هزار برار واضح‌تر و واقعی‌ترن. 


early to bed 
early to rise 
makes the man 
healthy
wealthy
and wise

کسی هست خوشحال باشه؟

واقعی : تصور کنید یکی قبل از مرگش اینو تو وبلاگش پست کنه

تا نوزده سالگی هر چی شدیم، شدیم
بعدی وجود نداره
چه از نظر قد و قیافه چه همه چی

اینا
دنیای واقعی نیست
کی میخوای بفهمی
نمیدونم

 
National Organization for Development of Exceptional Talents (NODET)

اینو به نظرم رو پیشونیتون خالکوبی کنید

کار راحت تر میشه براتون
 

شراره رخام که موند زیر کمد و به گا رفت

Free fall flow, river flow
On and on it goes
Breath under water 'till the end

اینو باید جیم موریسون یه کنسرت میذاشت تیریپ وقتی دلگیری و تنهای ابی هی مردم میخوندن ده بیست بار با هم

یه سری که به جای بعد مینویسن بهد، 90٪ بذارین به حساب جلف و ان بودنشون، 10 ٪ هم بذارین به حساب نزدیکی بیش از حد ه و عین رو کیبورد

I'm unclean, a libertine
And every time you vent your spleen,
I seem to lose the power of speech,
Your slipping slowly from my reach.
You grow me like an evergreen,
You've never seen the lonely me at all

placebo
 

زمان لیسانس یه الاغی بود میگفت دیوید بویی چجوری حاضر شده با اینا بخونه
الاغ

Love's reached his side
Grab this gentleness inside
Heard a cry
Six feet down
In six weeks time
The mess you left
Will end

palcebo

 انسان‌هایی که پیشرفت میکنن
خوشگل میشن
ارشد از شریف میگیرن
و دارن میرن سیاتل

تو گوشی یکی از دوستام یه عکس از خودم دیدم
تا یه هفته دپم

از بعد هاله سحابی رسما افسرده ام
مامانم هم همینطور
راه فراری هم نیست


Burn all the good things 
in the eden eye
We were too dumb 
to run
too dead
to die 

دیگه بالاترینو باز نخواهم کرد
هر چند میدونم چیزی عوض نمیشه

هر وقت چگوارای نامجو رو میشنوم یاد سور بز می افتم


"تنها چیزی که من را خوشحال می‌کند این است که زمان به عقب برگردد برگردد به سال هشتاد یا هشتاد و یک. اگر قرار باشد آرزو کنم، این را آرزو می‌کنم. که مطمئناً عملی هم نیست." 
در قند قزل الا
عکس : Mark Linkous

you can be my friend
you can be my dog
you can be my life
you can be my fog

اسپارکلهورس

امروز با یه دختری تو آسانسور بودم

اومدم بنویسم مارک لینکوس تو پرانتز اسپارکلهورس.
پشیمون شدم به دلایلی.
هر چند الان نوشتم دیگه.

یه ورژن از wish u were here هست که مارک لینکوس خوندتش.
حتما شنیدین چون به کاور ریدیوهد از پینک فلوید کبیر معروفه.
در هر صورت.

"یکی از دخترای ما هم ..."
صد سال بود نشنیده بودم این جمله رو :(

محض خالی نبودن عریضه به ریدن ادامه دادم

زندگی در پیش رو - لیلی گلستان

کردی تو نظر به من به یک اشاره
ژانویه‌س ولی هوای من بهاره
ایندو

از آدمایی که میتونن زیاد حرف بزنن خوشم نمیاد
حالا هر خری میخوان باشن

آیا ایشان همسر ایده آلی برای همسرشان هستند یا خواهند بود؟
جواب من : نظری ندارم

آیا به عنوان خوش صحبت ترین در بین دوستانتان انتخاب شده اید؟

I…

    * am a 19 year old student from Belgium.
    * study Application Development at Katho VHTI.
    * am a nerd computer enthusiast.
    * love to learn IT related stuff on my own.
    * am a Linux user! Arch x64 with Gnome
    * have the best girlfriend in the world.
    * try to write something in my tumblelog from time to time…
    * am a social media junkie
 
 
http://sorcix.com/#/about

تا 12 تو آزمایشگاه بودم
اینجا چیزی نیست که دلمو بش خوش کنم

اگه صبح سرد و غمگین فردا کشته بشم
دلتون برام میسوزه یا عاشقم میشین 
یا تخمتون هم هست کلا ؟
سایکو



سحر 
گل کرده

شبنم

از میون شما دوستان کسی نیست بخواد رابطه ناکامشو به پیوند کووالانسی تشبیه کنه؟

"به نظر من, وقتی اون از لفظ "حالیتون نمیشه" استفاده میکنه, مخاطبش همه ی آدمای سطحی هستن, که احتمالا دارن بهش گوش میدن و نمیدونن اون داره درباره چی زر میزنه. 
از نگاه مردم افسرده, آدمای خوشحال سطحی؛ و از نظر آدمای شاد, مردم غمگین, ضعیف و افسرده ن"

سهراب شهید ثالث

شب های اندونزی
بلند آواز و میان تهی


One One One is the hope
Two Two Two is the key
Three Three Three is the swallow's tail

پایان دنیا

مسخ شدم از صبح, دانشگاه هم نرفتم. اومدم اینجا از خوابی که دیشب دیدم و اینسپشن و اینچیزا بگم, دیدم فایده نداره. حالیتون نمیشه
یاد اولین باری که اومده بود خونمون افتادم. وضع به‌شدت مسخره‌ای بود, یعنی هیچ چیز مثل تو فیلما و چیزایی که تو وبلاگا مینوسن و اینا پیش نمیرفت، در حالی که تصویر ذهنی جفتمون قبلش یه چیز ایده‌الی بود از قضیه. هردومون منتظر بودیم اون یکی یه کول‌بازی‌ای چیزی دربیاره، ولی رسما هیچ‌کدوم هیچ‌کار جالبی بلد نبودیم. هرچند از وضع موجود هم حوصلمون سر نمی‌رفت, مثل خودم بود تیریپش. مساله این بود که رسما مونده بودیم چی کار باید بکنیم الان, قشنگ یه مدت زیادی سکوت کامل به فضا حکم‌فرما شده بود. حاضر بودم هر اتفاق گندی تو اون لحظات بیفته تا بلکه از اون برزخ وحشتناک خلاص بشم یجوری. یهو گفت بیا یه کاری کنیم, یه کاری که مطمئن باشیم الان, تو این لحظه‌ی خاص هیشکی تو دنیا نمیکنه. بعد شروع کرد ادا دراوردن. احمقانه‌ترین صحنه‌هایی بود که میدیدم. فکر کن یه آدم با اعتمادبه‌نفس داغون بخواد ادای آدمای جالب رو در بیاره اونم به مصنوعی‌ترین شکل موجود. صورتش بدجوری سرخ شده بود, بغض هم کرده بود فکرکنم. وضعیت ترحم‌انگیزی بود جدا, میخواستم بغلش کنم و بزنم زیر گریه.
درست یادم نیست بعدش چی شد، ولی چیزی که یادمه اینه که هنوز که هنوزه به روش نیاوردم از کدوم فیلم تابلویی کش رفته بود ایده رو.

واقعی 
نیست

هر روزی که از نوامبر میگذره
هر چی به آخر 2010 نزدیک تر میشیم
به نظر واقعی تر میشود
صدایی
که روح مرا میشکافد
و نگاه فروتنانه ای
که محتاتانه مرا میکشد

I was thinking surviving with my sister in New Jersey
She told me it's a good life there
Very good very nice, Here I Go! Jerk off!
We'll keep well bred
We'll stay well fed
We'll have our sons
They will be all well hung
They'll come and play
Their friends will say
Your daddy's rich
Your mama's a pretty thing
That maid Maria she's really O.K

I keep getting friends
Looking like lesbians
If we get bored
We'll move to California
They'll come and play
Their friends will say
Your daddy's rich
Your mama's a pretty thing

میدونستید اگه اینترست‌های فلامک جنیدی رو تو فیس‌بوک ببینید فکتون می‌افته؟
میدونستید شاپور کاظمی تا حالا احتمالا یدونه مینیمال هم ننوشته و رشته‌ی تحصیلیش برق بوده و من زر زدم؟
میدونستید شهرام لاسمی و فریبا داوودی مهاجر هم آره؟
میدونستید کاری که
پنجشنبه حسن اشجاری کرد
همه‌ی اون چیزیه
که انسان سرد مزاج عصرحاضر
برای فرار از بحران دنبالش میگرده

Labels:

Girl please take tonight i need you

مورگان فریمن و من دو تا خصوصیت مشترک داریم
دومیش غم ناگزیری ه که تو چشمامونه

عذابِ ترس ازآب
(مینیمالیده - شاپور کاظمی)

سحر و فرزاد اينجا هستند.
اولی برای شام می‌ماند.

اینجا تهران است عاشورای 88.بوی خون می آید .اینجا تهران است صدای فریاد الله اکبر در تمام شهر پیچیده است.اینجا تهران است... اینجا کربلاست... حسین را صدا می زنند.صدای تیر می آید.مادری فریاد می کشد یا حجة ابن الحسن ریشه ظلم و بکن...پدر فریاد می کشد نزن بی شرف نزن.اینجا تهران است ...اینجا کربلاست...بوی خون می آید...صورت جوانی غرق خون است ...اینجا تهران است...اینجا کربلاست...دختری بر خاک می غلطد...سرنیزها باتوم شده اند...اینجا تهران است...اینجا کربلاست...بوی خون می آید...خیمه ها در آتش است...فریاد یا حسین در گوش شهر پیچیده...اینجا تهران است...اینجا کربلاست...صدای تیر می آید...جوانی در خون می غلطد...محرم است این ماه...ماه حرام...هیهات منه ظله...اینجا تهران است...اینجا کربلاست اما این بار حسین تنها نیست ,یزید تنهاست.

بترسید

What else can I say
Everyone is gay

five things i hate:

1- Mohammad Reza Shajarian
2- FRIENDS (TV Show)
2- Hanging Out With Friends
4- Godfather Trilogy
5- KTH

Labels:

در مورد وسایل بابابزرگ من، اغلب سیستم کار اینجوری که 
یه ضامن دارن که یه خاری باید بره توش، بازی بازی کنه

چیزی هم که تو این شب عجیب برای همتون میخوام 
3 تا چیزه
اول عشق، بعد پول و بعد هم سلامتی

What else can I say
Everyone is gay

چند نفر اینجا از وبلاگ "استفراغ من" چیزی یادشون هست؟

ناگهان تو را می‌بینم که می‌آیی
سربه‌زیر و متین
و با تکان انگشتت
همه‌چیز را جابجا می‌کنی
به جز دریاها که همیشه در حال جوششن
و درختا که به خاک تبدیل میشن

این روزای سال کلا
زمان، زمان رفتن
و ساختن آلبوم‌های جدید تو فیسبوکه

دیشب تو جمع نخبه‌های ایرانی مقیم آمریکا
یه خری دوباره گفت "پیکان جوانان گوجه‌ای"
با تلفظ خاص "ج" که خودتون در جریانید 
یه‌سری از نخبه‌ها هم زدن زیر خنده اون وسط
خسته و ناامیدم

Latimer

After words
and long goodbyes...
Tears and lies
at the end of the day.

An early night
and madness rains...
The moon pulls your dreams
and the pressure fades.

And now,
the final encore,
a last farewell.
The fantasy is over,
the spirit flies away...

تمام حقیقت دنیایی که توش زندگی میکنین تو دو تا چیز خلاصه میشه
قرص و مواد
بقیش هر چی هست چرته محضه

In cold light of morning while, everyone is yawning, you're High ..

تو روزای به این شادی
چرا باید هر قلبی تنها باشه؟
تو شب‌های به این گرمی
چرا یه دختر باید غمگین باشه؟
؟

پژوهشگران دنیای بی مرز
تو گوگل سرچ کردم نبود همچین ترکیبی
پس چه چیز چرتیه من نوشتم



All I wanna do
Is rest my head on you
خز

Labels:

شب جمعه دو تا چیز یادتون نره
دومی حماقت انسان‌ها
ایزاک آسیموف

The light in the night and the stars on your face
You are everything that surrounds me in this place

سی سالم شد و بزرگ نشدم چی؟
It's about you and the sun
A morning run
The story of my maker
What I have and what I ache for
I've got a golden ear
I cut and I spear
And what else is there

اگه دوست دارید تخمینی از آدمای دنیا داشته باشید
یه روز از صبح شروع کنید ضربدر ساجسشن‌های فیس‌بوکتنو بزنید
هر وقت دیگه ساجسشن نداد بیاید اینجا کامنت بزارید دیگه
It's about you and the sun
and a morning run

If Hans Christian Andersen could've had his way with me
Then none of this shit would have ever gone down 

بابا جون من آخه
It's about you and the sun
A morning run
The story of my maker 

سیزن 6 لاستو گرفتید کامل 
یه سری مستند هم از بی بی سی و دیسکاوری چنل دارید همتون؟ 
بابا
جون
به تخمم

کسی که ربط رابرت اسمیت و کارین اندرسون رو هم نمیتونه بفهمه هم که کلا بره بمیره دیگه

It was me on that road
But you couldn't see me
Too many lights out, but nowhere near here

It was me on that road
Still you couldn't see me
And then flashlights and explosions

Roads and getting nearer
We cover distance but not together
I am the storm and I am the wonder
And the flashlights, nightmares
And sudden explosions

I don't know what more to ask for
I was given just one wish

It's about you and the sun
A morning run
The story of my maker
What I have and what I ache for
I've got a golden ear
I cut and I spear
And what else is there

Roads are getting nearer
We cover distance still not together
If I am the storm if I am the wonder
Will I have flashlights, nightmares
And sudden explosions

There's no room where I can go and
You've got secrets too

I don't know what more to ask for
I was given just one wish



کسی که دنبال بهترین آهنگ دنیا تو گوگل میگرده بهتره این لینکو ببینه
http://search.4shared.com/q/1/what%20else%20is%20there


They made a statue of us
And it put it on a mountain top
Now tourists come and stare at us
Blow bubbles with their gum
Take photographs have fun, have fun
...
They'll name a city after us
And later say it's all our fault
Then they'll give us a talking to
Then they'll give us a talking to
Because they've got years of experience
We're living in a den of thieves
Rummaging for answers in the pages
We're living in a den of thieves
And it's contagious
And it's contagious
And it's contagious
And it's contagious


+

کلیرنسم اومد
سفر بعدی با ویزا برمیگردم

دکتر زنان و زایمان
برید بزنید بابا

آخرین چیزی که از دنیا یادم میاد
مردم افسرده‌ا‌ی بودن
که تو یه میدون بزرگ
دراز به دراز افتاده بودن و
برای مرگ لحظه‌شماری می‌کردن.
در اعماق طوفان
زیر این اشک‌ها ...
زمان متوقف شده بود
تا سوختن آسمان اوهایو رو ببینه
اوهایویی به رنگ آبی
با
رگه‌های
خاکستری






  به تخم هیچ‌کس نبود

باور بکنی یا نه
هم رنگ جماعت شو

"زیبایی را زیبایی می‌کشد، عشق را عشق
آيينه در انتظار صورت توست، و من منتظر خودت"

ساکرامنتو کینگز

نگاهت زلال‌تر از بهشت موعود
گریه نکن و غمگین مباش
کلمه‌ای بگو
برای همه‌ آنها که مثل تو ترسیده‌اند،
صدایت کافیست 
برای هر که در این اقیانوس پر تلاطم 
مسیرش را گم کرده،
نفست کافیست
تا به ما امید بدهد،
حرفی بزن
که زمان، زمان جان دادن است

her younger sister
had a blister
where I kissed her
on her thigh


حس ویژه‌ی پسرهای پایتخت‌نشین
از تهران و پاریس تا سانتیگو و بوینس آیرس


اگه از وضع این روزای ما بخوای بدونی،
باید بگم گرفتار سیرک جدیدی با عنوان "مملکته داریم"شدیم.
جوری که هر جا بری، تو هر جمعی، تو وبلاگ‌ها، تو کامنت‌های فیس‌بوک، نت‌های گودر و ... همیشه یه آشغال حروم‌زاده‌ای می‌بینی که به عنوان دلقک‌بازیی که تو اون لحظه‌ خاص به ذهن کوچیکش رسیده، یه چرتی گفته و تهش هم اینو چسبونده.
سال خوبی داشته باشید بابا


بهاره و 
محمد ایرانپوریان
و محمد احمدپوری
داریوش فرضیانی

انصاف بده کدام خونخوارتریم

از میون خدایان و الهه‌ها
الهه هیکس؛ الهه‌ی اندوه و مصیبت...
به‌خاطر اسم محشرش
که از نظر مرموز بودن
تنه به تنه‌ی سوشا مکانی میزنه

a hand in my mouth
a life spills into the flowers
we all look so perfect
as we all fall down
in an electric glare
the old man cracks with age
she found his last picture
in the ashes of the fire
an image of the queen
echoes round the sweating bed
sour yellow sounds inside my head
in books
and films
and in life
and in heaven
the sound of slaughter
as your body turns





من؛ در نقش پسر دانشجوی مبارز و شجاعی که فردا می‌خواد بره بیرون، بزنه به قلب دشمن.

تو؛ در نقش دختر مهربون و نگرانی که از اون سر دنیا؛ تو فیسبوک؛ همش داری از همه می‌خوای که فردا مواظب خودشون باشن.


به کجاها برد این رژیم ما را...

قسم به هر حقیقت مقدسی که به آن معتقدید، جهان شما را به سخره گرفته است.
ژرارد هولیه


مانیفیست ابوذر

ان القلوب فرجت ان النفوس زوجتان
پای تصرف را بنه
حمرای ما
حمرای ما
 
سلامتی همگی
اللخصوص ن ملقب به بریانا

هیچوقت
اتفاق
نمی‌افتد

کامبوزیا پرتوی

سال اول دانشگاه که دخترا و پسرا، همه با ضمیار پاک و بکرشون، وارد اون محیط باز و غریب میشن؛ یکی از بچه های اراکی رو گیر اورده بودیم که، منسن شیطان مجسم ه که ظهور کرده و از نشانه‌های قیامته و آرماگدون نزدیکه و این حرفا. میرفتیم تو سایت دانشکده ویدیوهاشو میزاشتیم و میشستیم خیلی جدی لیریک‌هاشو تحلیل می‌کردیم، باید قیافشو موقع دیدن ویدئوها میدیدید، محشر بود، انگار که مغزش داره سعی میکنه دنیای جدید و تعریف نشده‌ای رو تحلیل کنه، اخم میکرد، و یه مدت بی‌حرکت به یه‌جایی خیره میشد. حسابی ذهنش درگیر شده بود. رابطه‌ آنچنانی نداشتم باهاش، ولی سیستممون جوری شده بود که تا دو-سه ترم بعد هر وقت اتفاقی تو مسیری جایی با هم بودیم و میخواستیم زری زده باشیم، حرف مشترکمون همین منسن بود، حاظرم شرط ببندم  همون موقع تو بلاگفاش هم یه چرتی نوشته بود در مورد آخرزمان و ظهور شیطان و جیززکرایست. هرچند مطمئن نیستم اون موقع وبلاگ داشت یا نه، ولی به هر حال از همون جنس بود تیریپش.
چهارشنبه رفته بودم امیرکبیر
پسره رو جلو دانشکده شیمی دیدم
بعد 2 سال که ندیده بودمش
ارشد mba میخوند اون‌جا
خواستم برم پیشش حال و احوال کنم باهاش
و یه یادی هم از اون موقع بکنیم
و بعد با لحن خاصی احوال منسن رو بپرسم ازش
بخندیم و دمی خوش باشیم
ولی دیدم حوصله شو ندارم
گفتم کون لقش
طرفش هم نرفتم
از در حافظ اومدم بیرون و از چاراولی برگشتم خونه.

Shouldn't this motel
make its sign out of gold?
Make the letters a lot bigger?
The biggest out of all the motels?
And make that out of gold
That one, too
This should be a five-star-motel
'Cuz we're here

کیری
مثل کافه نادری
که آخر نفهمیدم مکانه یا مفهوم

ناگهان احساس کردم هزار سال گذشته است
خود را جوان تر از امروز حس میکردم
حس کردم دنیا خانه من است
و دینا از درونم عبور میکند

My mama said to get things done
you better not mess with major Tom

تو هم میبینی یا نه
دور من پیچیدن
شاخه‌ی درختا
عین گردنبن


early to bed
early to rise
makes the man
healthy
wealthy
and wise


من اگه بریتانیایی بودم
یه پسر انگلیسی
که موهام ریخته بود رو پیشونیم
جوری که ابرو و نصف چشمم هم بره زیرش
الان وضعم اینی نبود که هست
یعنی وضعیت هر چی بود، مشخص بود لااقل
دوباره دیفر کردم برای سامر
2 هفته دیگه که کریسمس بشه هم پشیمون می‌شم
طبیعیه
اگه مو داشتم کلا 
که داشتم گیتارمو می‌زدم الان


تا دقایقی دیگر
خبر

برنامه‌ی بعدی
کلیک

روزا که از خونه میزنید بیرون
برای‌ هر هدف مقدسی که دارید
یا شبا که برمی‌گردید خونه
از هر جای لعنتی که رفته بودید
تو تاکسی یا اتوبوسی که نشستید
تو خیابون
به حق هر عیسی‌ مسیح ای که قبول دارید
به قیافه ی آدما نگاه می‌کنید یا نه؟
مغز خودتونو درگیر جزئیات می‌کنید یا نه؟
به وجود این‌همه آدم فکر ‌می‌کنید یا نه؟
به زندگی شخصی‌ این آدما (که چیزیه که وجود داره به‌هرحال) شمه‌ای تامل می‌کنید یا نه؟
اذیت نمی شید؟

اگه دانشجو بودم
احتمالا الان داشتم برای یکی از امتحان‌های میان‌ترم می‌خوندم
می‌دونم یه‌کم زوده برا میان‌ترم‌ها
ولی به هرحال

آدم‌هایی که دیروز یادشون افتادم

1- آفتاب و عزیزخانم
2- شاهرخ و سمیه
3- پطروس غالی

یک روز کار
و در پایان روز
یک لحظه دیدار


دیدار چشمانی به رنگ عسل
با رگه‌های خاکستری

"پیکان جوانان گوجه‌ای"
نه کسی خندید، نه کسی توجهی کرد
نوامبر 2009 بود
یک ماه تا 2010

س ا ع ت ی



در دنیایی زندگی می‌کنید
که در آن همه‌چیز واقعیست
روز خوبی داشته باشید

I was kissed on the cheek by a cold mouth
While the taxi was waiting like a getaway car
Each second seems like a lifetime
And the cat it's been staring at me all this time

1- واقعیت جامعه‌ی ایران اینه که هنوز یه‌سری به‌طور جدی مسعود کیمیایی رو به‌عنوان استاد قبول دارن

2- اک هایی که می‌فرستی رو می‌گیرم، ولی زیاد اهمیتی نداری برام

a drop in the ocean
a significant motion
nothing melts in this cold
but Russia on ice is burning a hole

نزدیک‌های ونک بودیم, تو تاکسی
نفهمیدم چی شد یهو بحث جدی شد
گفت : "کم پیش میاد آدم از خودش راضی باشه
اگرم غیر این باشه، آدم بودنش چیزیه از جنس فرزادحسنی بودن."
از این بیشتر نمیشد با حرفش موافق باشم
ولی نمیدونم چرا جای اینکه تاییدش کنم
شروع کردم چرت گفتن
بهش از شکست آمال انسان گفتم
و این حقیقت مقدس که ایده‌آلیست بودن
راهیه که صرفا آخرش خودکشی ه
گفتم تو بدن آدما مکانیسمی هست برای همین کار
یعنی هر چی هم آدم مشکل داشته باشه با خودش
به هرحال از طریق اون میتونه با خودش کنار بیاد یه‌جوری..
الان هم که رو صندلی دارم اینقدر از زور جیش به خودم میلولم
و کله‌م هم میخاره
بهتره برم حموم و دو تا کارو یه‌جا
زیر دوش
انجام بدم.


پسرا دوست دارن
کمربند ایمنی رو
بندازن وسط سینه هاشون
دخترا بند کیفشون رو

1-
Fuck the Al Pacino posters
Fuck the drugs, the gold, the strip poles
Fuck the homies, fuck the poses
Fuck the bedroom magic nonsense
Fuck the silly "throw you out" joke
Fuck the framed cigar DeNiro smoked
Fuck their lack of originality and personality
Fuck the way they fuck equality
Fuck the ones they wear

2-
Fuck your figure
Fuck your hairpiece
fuck your hairpiece you little piece of shit
Fuck your pilot
Fuck your contract
Fuck all these gun-toting hip-gangster wannabes
Fuck retro anything, fuck your tattoos
Fuck all you junkies and fuck your short memory
Fuck smiley glad-hands with hidden agendas

3-
Fuck the Korean grocers, their pyramids overpriced fruit, their roses wrapped in plastic. Ten years and still no speak-ee English.
Fuck the squeegee men, dirtying the windshield of my car.
Fuck the Sikhs and Pakistanis, bombing down the avenues in decrepit cambs, Curry teaming outta their pores, stinking up my day. Terrorists in fucking training.
Fuck the priests who put their hands down an innocent child´s pants.
Fuck the church that protects them, delivering us into evil.
Fuck you and this whole city and everyone in it.


Here is where Amin lies
Nobody laughs, nobody cries
Where he goes, how he fares
Nobody knows, nobody cares

:/



آبان 88

خورشید پیر چاق
تندباد احساساتت را بفرست
و مرا با امواجت سیر کن

دردی که با موج می آید
تاریکی طوفانت
خبر از پاییز می دهد
پاییزی آبی با رگه های خاکستری


.

در بهشت خدا هم, فرشتگانی هستند که اسلحه سنگین در دست دارند.

استیو مک مانامن

.

[Instrumental]

در مورد گروه‌های موسیقی سیستم اینجوریه که
یه سری اوایل کارشون خوبه
بعد که یه کم معروف میشن
گند میزنن به خودشون
اینه که مثلا اگه بخوان شعری هم بگن
یا بیانیه میدن
یا یه چیزی میشه مثل این
"ما کی هستیم؟ کجا هستیم؟ کِی هستیم؟
چرا هستیم؟ کی هستیم؟ کجا هستیم؟
چرا؟ چرا؟ چرا؟"
اینجوری
یه سری دیگه از گروه‌ها تا آخر خوب میمونن
بقیه هم که اکثریتن, چرتن کلا و حساب نمیشن

تعمیم بدین اگه خواستین

تابستون گندی بود
داشتم فکر میکردم چه اتفاق خوبی افتاد تو این 3 ماه اخیر
دیدم به جز مرگ مایکل جکسون, واقعا هیچی

جرج هیل

سائوپائولو
شهر جنون و جنایت
خشم و خیانت
سارایوو
شهر من
شهر غرور و غیرت
جاویــد باد

تفو بر تو ای چرخ گردون، تفو

کسانی در انتظار مهدی موعود
کسانی در انتظار آرماگدون
مازو
چرا برای نجات نمی آیی
فرار مغز ها به کبک را مگر نمیبینی
بوی سوختن روح مرا مگر حس نمیکنی
مازو خدای درماندگان
خدای گمراهان
چشمانم را باز کن
و مرا کور کن با نور خویش



Her face is the face of a cat
And touching the place where her breasts will be
I press my hand flat

دیگه امیدی نیست
این کشور دیگه جای زندگی نیست
مردمی که تمام عمر توسری‌ خورده باشن
یاد میگیرن خودشونو سریع آداپته کنن
خسته و نا امیدم
هیچ وقت این حس بدبختی و ناتوانی که امروز دارمو نداشتم
این چند روز، صبحا از خواب که پا میشدم
اولین کاری که میکردم میرفتم سروقت بالاترین
ببینم کسی سوتی جدیدی تو آمار وزارت کشور پیدا کرده یا نه
ببینم هاشمی چند تا از مراجع قم رو راضی کرد بالاخره برای تشکیل شورای رهبری
خنده دار بود
قبلش هم داشتیم زندگیمونو میکردیم
ولی یهو فکر کردیم زندگی میتونه بهتر هم باشه
تموم شد دیگه ولی
امشب دیگه کسی اینجا الله اکبر هم نگفت
از اول هم معلوم بود نسل ما پتانسیل انقلاب کردن رو نداره
نمی‌گم فرهاد، ولی هر انقلابی لااقل یه داریوش میخواد
خالی‌تر از این حرفاییم ما
خیالی نیست
یادمون میره
مهران مدیری هم که قراره دوباره سریال بسازه
مرد 2هزار چهره قراره بره تو برره
بمب خنده میشه پسر
تازه جام‌جهانی هم که نزدیکه
مشکل sms ها هم که گفتن 3-4 روز دیگه حل میشه
ملالی نیست جز دوری پونه قدوسی و سیاوش اردلان
و ناجیه غلامی
که سروره

Labels:

Keeping up the fight



دو ردیف جلوتر از من
دختری تنها نشسته
کیلومترها دورتر از من
دختری با موهای پرکلاغی
و چشمانی درشت
که رنگ موهایش را دوست دارد.
دختری متفاوت
با دوربین D50 و لنز 17-80
که dA را می‌شناسد
و عکس‌هایش را در فلیکر می‌گذارد.
دختری که به موسوی رای می‌دهد
ولی نه شاخ سبز روی سرش می‌گذارد
نه شال سبز سرش می‌کند
دستبند سبز هم نمی‌بندد
حماقت را می‌فهمد
متوجه است
دختری که کوچکتر هم که بود
وقتی امتحان اجتماعیش، روی فاینال زبانش می‌افتاد
دهن دوستانش رو را صاف نمی‌کرد با جمله‌ی "من تازه فردا فاینال زبان هم دارم"
دختری که دنبال جلب توجه نیست
ولی الان مرکز ثقل جهان شده است
طوری که نمی‌توانم
چشم
از او
بردارم
من


...
And then a voice inside my head breaks the analogue
And says :
Follow me down to the valley below, You know
Moonlight is bleeding from out of your soul

میلیون‌ها سال طول میکشه
تا متوجه ذره‌ای از عمق تنفر من از خودتون بشین
دختر، پسرای گندیده‌ی سال دومی

امروز تو لابی دانشکده داشتم سعی میکردم درک کنم که
دقیقا اون لحظه‌ای که داشتین دسته جمعی بند کیفتون رو رنگ میکردین، چی تو سرتون میگذشته
من که نه حالا، ولی دوست داشتم یکی اونجا پیدا میشد بهتون می‌گفت
راه‌های آسون‌تر و تمیزتری هم برای لاس زدن هست

در هر صورت چیزی که مشخصه
رای من، هر چی باشه
با رای شما فرق می‌کنه

لمس
میکنی
و
محتاتانه
میکشی

I don't want to feel this need Inside myself

اومدم تو آدرس بار فایرفاکس ctrl-v زدم
پیش‌گفتار پروژه‌م که سه روز پیش تایپ کرده بودم، پیست شد
ترکیب غریبی بود
مثل اینکه در جاکفشی رو باز کنی ببینی بابات نشسته اون ‌تو

Labels: ,



Someone near him said: "It worked."
Someone else said: "Now we are all sons of bitches."

همه آهنگارو stationary traveller میشنوم
همه مانتوها رو آبی نفتی می‌بینم
همه‌ روزای هفته رو سه‌شنبه



رابرت

ناگهان تو را می‌بینم که می‌آیی
سربه‌زیر و متین
و با تکان انگشتت
همه‌چیز را جابجا می‌کنی
به جز کوه‌ها که حرکت نمی‌کنند

آدما معمولا دوست دارن برگردن به 18 سالگیشون
ولی من اهمیتی نمی‌دهم

so sudden and sweet
you are

so fuck me till we’ll paint
over the
evidence

آدم‌ها از آنچه در فیس‌بوک می‌بینید، داغون‌ترند.

وقتی که او می‌تازد
ترس‌هایم فروکش می‌کنند
و تاریکی بار دیگر به روشنایی بدل می‌شود

از میان ابرها
سوار براسب‌ سفیدش پرواز می‌کند
تا سرزمینی را آن‌سوی روشنایی پیدا کند


این شعر در سایتActioNext.com پیدا شده است.

I sucked the moon

سخت است باور کنم، که ندانی چه‌اندازه زیبایی
پس بگذار چشمانت شوم
دستی در تاریکی‌هایت
تا دیگر نهراسی

زن

شاید شما یادتون نیاد الان
ولی یه زمان نه‌چندان دوری، نصرالله رادش شده بود مرد شماره‌ یک ایران
منظورم اینه، نقشی که الان محمدرضا گلزار و امثال‌ش دارن تو جامعه، اون موقع اون داشت مثلا
سیستم کارش هم به این صورت بود که، موهاشو با ژل چرب میکرد و فرق بقل؛ گوشه‌ی سمت چپش رو هم میداد پایین.
اون زمان که امینم و زدبازی‌ای وجود نداشت، اصطلاحا به این مدل میگفت رپ
که اگه یادتون باشه بعدش هم یه مدت شایعه شد که رپی‌ها رو میگیرن تو خیابون و اون هم یه چند سالی هیچ فیلمی بازی نکرد
(قضیه برا زمانی‌ه که دخترها، مقنعه‌هاشون چونه داشت و مانتو عقابی می‌پوشیدن)

امشب که دیدمت توی ایستگاه، تنها نشستی بودی
برای چند ثانیه زمان وایساد، مغزم نمیتونست تصویری رو که می‌بینه هضم کنه
اینو جدی میگم، میدونم معمولا تو کتاب‌ها اینجوری مینویسن، ولی جدی برای چند ثانیه هنگ کردم
فکر کردم اگه [daily dose of imagery] الان اینجا بود چه عکسی میتونست بگیره
واقعا ترکیب قشنگی بود، یعنی هر کس دیگه هم بود اونجا، جای تو؛ قشنگ میشد به‌هر‌حال
بخصوص که ایستگاه خالی بود، بارون هم داشت نم نم میومد
باورش سخته، ولی همه‌چیز به‌طرز مسخره‌ای در نهایت کمال خودش بود
...
شاید شب‌های زیادی پیش نیاد که تو تا اون‌وقت شب مجبور بشی بمونی
و من هم اتفاقا مونده باشم
و این وضعیت پیش بیاد
شاید میومدم پیشت اگه اتوبوس تجریش-انقلاب یه‌کم دیرتر میومد
یا حتی اگه تنها بودم اون‌موقع
میدونم بعدش احتمالا گند میخورد به فانتزی ه قضیه وقتی میخواستم زر بزنم
یا نهایتا همه‌چیز معمولی پیش می‌رفت
شب هم که میرسیدم خونه، اخبار ورزشی رو میدیدم و شام میخوردم و میخوابیدم.

Hadi Azarnia accepted a یک گونی نخودچی from Alireza Vosoughi using عیدی


تخمم

همه‌ی پسرهای داخل ایران
کلاسشون شلوغ‌ترین و باحال‌ترین کلاس دبیرستان بوده
تیم فوتبال کلاسشون بهترین تیم مدرسه بوده
مدرسشون هم که شرترین مدرسه ای بوده که ایران به خودش دیده (از نظر سیگارت انداختن تو راهرو و ماجراهای عجیب اذیت‌کردن معلم‌ها و چیزایی که باورت‌نمیشه‌پسرچی‌کاراکه‌نمی‌کردیم‌اون‌روزا)
به‌هر‌حال اینا چیزهایی که ظاهرا حقیقت داشته
هرچند اثباتش سخت و خارج از محدوده ی عقل و منطق ه

من رو به زوالم
تا حد نابودی به تو وابسته شده‌ام
هر روز در حال مرگ همچنان تو را احساس می‌کنم
که مرا لمس می‌کنی
تغییر می‌دهی
و محتاتانه می کشی


من دختر بودم
تو مرد میخواستی
حالا که مرد شدم
کجایی
که تو فیس‌بوک هم نیستی

اگه از سیستم این‌روزهای ایران بخوای بدونی
باید بگم کسی دیگه اینجا فیلم نمی‌بینه
دور، دوره سریال ه
تازه‌واردا لاست میبینن هنوز
بچه‌های ترم 3 و مرکزشهر معمولا 24 و پریزن‌برک و هیروز رو هم دنبال میکنن
متمولین و پول‌دارها هم دکستر و هاوس
دیروز به‌خودم گفتم اگه دیدمت، یه چیزی بهت بگم
ولی باز لال موندم وسریع زدم بیرون
ولی
دفعه‌ی بعد
با قلبی باز
با لبخندی بر لب
قول می‌دم

دختر عزیزتر از جانم
هیچ‌گاه برای شهرت، قدرت یا امنیت ازدواج نکن
همیشه ندای قلبت را دنبال کن
پدر تا ابد دوستدارت

And my ashes find a way beyond the fog
And return to save the child that I forgot
And my ashes fade among the things unseen
And a dream plays in reverse on piano keys
And my ashes drop upon a park in Wales
Never-ending clouds of rain
and distant sails

فرهاد جم
راز سیب

ای كردِ روح
گیسو بلند
قیقاج چشم
ابرو كشیده سوی معجزه ها، معجر هوس
خشخاش چشم
خورشید لب

به قدرتمند‌ترین زن دنیا
ناجیه غلامی

چند روز پیش تو همشهری‌جوان یه مصاحبه از فروتن خوندم، میگفت از صدا و قیافه‌ی خودش خوشش نمی‌یاد، چیزی که مشخصه آدمی که از صدا و قیافه‌ی خودش خوشش نیاد فقط در صورتی که به‌اندازه‌ی فروتن عوضی و کثافت باشه، میتونه بره تو 1000 تا فیلم بازی کنه و تو رادیو گوینده بشه و بعد بیاد تو یه مجله همچین زری بزنه.
جدی کجای دنیا وایسادی تو
چی می‌فهمی تو ترس از آیینه رو


از میون درها، فقط در شیر پاکتی پاک که خیلی خارجی باز میشه.




Some people just shouldn't die


i know people like those
i know people like you shit

آخرای بازی
یه گل جلویی
میخوای بازی رو بکشونی وقت اضافه که یه کم بیشتر بازی کنی
توپی میدی دروازه‌بانت
میبریش رو خط
محکم شوت میکنی
شوت به جای اینکه بره تو گل، میره طرف نیمه
اینجور مواقع باید سانتر کنی
یا آروم با توپ بری تو گل

चीज़े देखना जो वहाँ IMDB नहीं थीं और मुर्दों को देखना. हालाँकि अध्ययन टीम के एक अन्य सदस्य जेम्स का कहना था कि मतिभ्रम और कैफ़ीन के संबंध को 10/10 स्थापित करने के लिए और अध्ययन की आवश्यकता है.
उनका का कहना था.

ترجمه‌ش میشه
"اگه خون هندی تو رگ‌هاتون هست برین IMDB به سلمداگ میلیونر 10/10 بدید."

(تا بیاد بالای یه‌میلیون فیلم خوب دیگه،
مریض‌های روحی روانی آسیایی)

تشکر بابت BBC فارسی

پسرک عزیزم
آنچه خواهم گفت
داستان زندگی من است
سال‌هایی که روی ماه میزیستم
قرن‌های پی‌درپی
من روی ماه می‌زیستم
در میان اژدرهای شناور در آسمان
اژدرهای به رنگ تاریکی
با رگه‌های خاکستری
در میان کوهستان‌های سرنوشت
آنجا که فرشتگان تقدیر
ستارگان را نقاشی میکردند...
و
آن هنگام که خورشید می‌تابید
من پناه می‌بردم
به نیمه‌ی تاریک ماه
تنها...
به دوردست‌ها می‌دویدم
به دنبال تقدیر
و سپس دوباره رویا
و من
تنها...
فرزندم
گوش بسپار به ندای روحت
او راه آرامش را نشانت می‌دهد
به‌دنبال آرزوهایت برو
پرواز کن و هرآنچه می‌خواهی برگزین
دلبندم
رویاهایت تنها سرپناه تو هستند
رازهایت و افکارت
نگذار شعورت را نادیده بگیرند
پر بکش به دوردست
جایی که تنها باشی
پسرکم

به این نتیجه رسیدم یه‌سری از این تب‌های گیتار کلا سرکاریه
یعنی هر کاری کنی نمیتونی دربیاریش
منظورم اینه اصلا امکان عملی و عقلی‌ش نیست
حالا هرچی هم میخوای خدا باشی

اگه از منم بپرسي
پدر رفته يه جوجو بخره
من همة دنيا رو هم بهت مي‌دم
برات يه حلقه الماس خريدم
برات آواز خوندم
هركاري برات مي‌كنم تا خندت رو ببينم
اگه جوجو نخوند و اون انگشتر هم برق نزد
گردن جوجو رو مي‌شكونم
و بر مي‌گيردم به اون جواهر فروشي كه اون رو به تو فروخته
و مجبورش مي‌كنم هرچي طلا داره بخوره تا ديگه بابا رو سركار نزاره
...

I'll go back to the jeweler who sold it to ya And make him eat every carat don't fuck with dad.



باد خواهم شد
باران و غروب
نوری بر اتاقت تا باور کنی خانه‌ای



دوست داشتم وقتی کسی Lana Birkin رو سرچ میکنه، اینجا اولین نتیجه‌ش باشه تو صفحه‌ی نتایج
پس چرا اسمشو اشتباه نوشتم من الان
به کدوم درجه از عشق رسیدم
چرا کارهای من همیشه نتیجه‌ی کارایی ‌ه که الان تصمیم میگیرم بکنم
چرا زمان از من عقب‌تره ؟

She spoke of freedom, “the way in” she said
“The wisdom that took me away from the bed”
Spoke of a glory that we have become
I felt forgiven and what I’ve become

دو روزه اومدی
فردا هم میخوای بری

تا حالا چند بار دلت خواسته تو عکسای دسته‌جمعی ولو بشی اون جلو، یا اینکه به‌هر‌نحو دیگه‌ای یه با‌مزه‌بازی دراورده‌باشی تو عکس، چند بار شده هوس کنی جک و کس‌شر یوزارسیف sms کنی برای یکی؛ یا ساده‌ترش، سند تو آل کنی برای لیست مسنجرت، چند بار شده به خودت بگی فردا میرم باشگاه ثبت‌نام میکنم یا تصمیم جدی بگیری از فردا تو خونه شروع کنی روزی 10 تا شنا بری سرشونه‌هات آویزون نباشه دیگه، از نظر کوه‌رفتن و کس‌کلک‌بازی‌های دانشجویی تو چه وضعی هستی؟ فکر میکنی از نظر چند تا دختر آدم کول و جالبی هستی؟


تو هم
مثل من
بعضی شبا
اون سیاه‌چاله رو
حس میکنی
تو خودت
؟

زمان دانشجوییم سه تا دختر بودن،
به اسم‌های مهسا، سحر، معصومه
اسم خودشونو گذاشته بودن سه تفنگ‌دار
ولی تو دانشکده معروف بودن به سه‌کله‌پوک

وضعیت الان طوریه که اگه جنگ بشه
مطمئنا (و تمام وجود) میرم جبهه
بلکه کشته بشم

خورشید به آرامی طلوع می‌کند
روز دیگریست
آسمان مشرق در حال سرد شدن
زمستانی به رنگ آب
با سایه‌های خاکستری

خیره می‌شوم به پنجره
خیره به پنجره
منتظر اینکه امروز هم بگذرد
زمستانی به رنگ ٱب
با رگه‌های خاکستری



سالینجر تو ادبیات رو
مقایسه کنید
با ریدیوهد تو موزیک
با آدیداس تو برند ها

معروف‌ترین، خزترین، عالی‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین نمونه‌ی ژانرشون
آیکان‌های عصر حاضر
so easy to love

مرحله ی بعد از
بلوغ جسمانی
بلوغ عقلانی
بلوغ سینمایی
بلوغ موسیقیایی
جایی که دیگر چیزی به شوق نمی‌آوردت
پله‌ای بعد از روزمرگی

امشب دختری که تو تاکسی، تو جلال، تمام مدت بازوشومیمالید به کاپشنم
و پاشو فشار میداد به پام
و موقع پیاده شدن با لکنت گفت "بعد دور برگردون پیاده میشم"
تا خود صبح ...

ملیون‌ها سال دیگر هم که بگذرد
انقراض نسل‌ها
نابودی نژادها
ما تغییری نخواهیم کرد
چه از نظر قیافه، چه همه‌چی

هیچ وقت فکرشو میکردی
یک کلمه
کویین مک‌کلاسکی
(که تو این حالت خاص، بر حسب اتفاق اسم یه آدم هم بوده)
این همه تصویر از 4 سال پیش برات زنده کنه
نابودم کرد
لعنت به ارشد که نکبتش تو همه‌ چیش متبلور شده

من آدمیم که همیشه عادت دارم خودم رو تو یه چیزی غرق کنم
حالا میخواد موزیک باشه
یا هر چی
چطور میتونم به کسی که اسمش جسی ه اعتماد کنم؟

بعد از 5 سال دوباره میخوام کنکور بدم
بعد از 2 سال میخوام درس بخونم
یعنی اونجور که کتاب باز کنم و بخونمش و شاید نت بردارم
الان بعد از مدت‌ها نشسته بودم پشت میزم دیدم چقدر روش خاک نشسته

خوب میدونم یه زمانی خیلی‌هاتون بهم حسودی میکردن
اما الان چی

I take a walk outside

Eat me
In the space
Within my heart
Love you for God
Love you for the Mother

Mother fountain
Or live or not at all

یه سری که مثلا رو مینویسن مصلا
90٪ بزارید رو حساب بی‌سوادی و حماقتشون
10٪ هم بزارید به حساب نزدیک بودن بیش از حد ث و ص رو کیبورد

-

به تخم چه کسیه من از عمد فطرت رو فطرث نوشتم

یه چیزایی رو باید به خودم ثابت کنم

خلاقیت کار آدمای عادی نیست
یعنی هیچ آدم عادی حق نداره ادعاشو کنه
چجوری بگم، این که یه آدم عادی بشینه پیش خودش فکر کنه یه چیزو بوجود آورده؛
این حقو نداره
بد دارم میگم
بیخیال
یه چیز دیگه
منظورم از آدم عادی کسیه که یاهو 360 داره
نه اینکه منظورم این نباشه که هرکی 360 نداره عادی نیست
(پیج 360 پست‌ترین چیزیه که فطرث آدم تا حالا حاضر به پذیرشش شده)

بعد هم اینکه
کار یه روز 2 روز کار هم نیست
کار 10 ثانیه‌س اونم نصفه‌شب
نه دم ظهر

چند تن خواب آلود . چند تن ناهموار
چند تن نا هشیار
مشتی ناهموار
که به جان هم نشناخته . انداخته است
چند تن خواب آلود
مشتی ناهموار
چند تن نا هشیار . چند تن خواب آلود

جدا شما مشکل دارید یا من؟

چند نفر میشناسین جرات داشته باشن هیستوری سرچ گوگل خودشونو نگاه کنن؟
جیزز کرایست

سعید شایسته