نزدیکهای ونک بودیم, تو تاکسی
نفهمیدم چی شد یهو بحث جدی شد
گفت : "کم پیش میاد آدم از خودش راضی باشه
اگرم غیر این باشه، آدم بودنش چیزیه از جنس فرزادحسنی بودن."
از این بیشتر نمیشد با حرفش موافق باشم
ولی نمیدونم چرا جای اینکه تاییدش کنم
شروع کردم چرت گفتن
بهش از شکست آمال انسان گفتم
و این حقیقت مقدس که ایدهآلیست بودن
راهیه که صرفا آخرش خودکشی ه
گفتم تو بدن آدما مکانیسمی هست برای همین کار
یعنی هر چی هم آدم مشکل داشته باشه با خودش
به هرحال از طریق اون میتونه با خودش کنار بیاد یهجوری..
الان هم که رو صندلی دارم اینقدر از زور جیش به خودم میلولم
و کلهم هم میخاره
بهتره برم حموم و دو تا کارو یهجا
زیر دوش
انجام بدم.
نفهمیدم چی شد یهو بحث جدی شد
گفت : "کم پیش میاد آدم از خودش راضی باشه
اگرم غیر این باشه، آدم بودنش چیزیه از جنس فرزادحسنی بودن."
از این بیشتر نمیشد با حرفش موافق باشم
ولی نمیدونم چرا جای اینکه تاییدش کنم
شروع کردم چرت گفتن
بهش از شکست آمال انسان گفتم
و این حقیقت مقدس که ایدهآلیست بودن
راهیه که صرفا آخرش خودکشی ه
گفتم تو بدن آدما مکانیسمی هست برای همین کار
یعنی هر چی هم آدم مشکل داشته باشه با خودش
به هرحال از طریق اون میتونه با خودش کنار بیاد یهجوری..
الان هم که رو صندلی دارم اینقدر از زور جیش به خودم میلولم
و کلهم هم میخاره
بهتره برم حموم و دو تا کارو یهجا
زیر دوش
انجام بدم.