یکی از مسخرهترین و کمدیترین موقعیتهایی که یادم میاد، مربوط به اون دوره مقدماتی جامجهانیه که ایران بازی آخر گروهیش با بحرین بود و انگار با یه مساوی هم میرفت جامجهانی. نمیدونم اونموقع وضعیت چهجوری بود که تقریبا همه مطمئن بودن که راحت بحرینو میبریم و میریم جام جهانی و خلاصه روحیه به شکل مسخرهای خیلی بالا بود.
بعد این قضیه تو همون دورهی اوج زیر آسمان شهر و بهروز پیرپکاجکی و اینا هم بود. یادمه شبکه سه از صبحش داشت زیرنویس میکرد که بعد از بازی جوادخیابانی قرار بره تو لوکیشن زیر آسمان شهر و جشن بعد از بازی رو اونجا بگیره. تصور اینکه جوادخیابانی سمبل حماسهی ملبورن قراره بره پیش خشایار مستوفی، مرد شماره یک اون روزای ایران، جدا یه چیز ایدهآلی بود برای زمان خودش. قشنگ یادمه استرس اون برنامهه از خود بازی برام بیشتر بود.
دیگه تصور کنید بعد از باختو دیگه. جوادخیابانی داره با اون حالتهای کیریش که بغض کرده ولی در عین حال میخواد امید بده با خشایار مستوفی شوخی میکنه و حمید لولایی هم با اون قیافهی عنق وگریم نصفهکاره داره زورکی هی بهش میگه میزنم تو مختااااا ! موقعیت پیچیده و مسخرهای که هنوزم نمیدونم تو چه ژانری باید بزارمش!
الان هم که شبکه سهی ضایع میره خونه این المپیکیا و عکسالعمل اعضای خونوادشونو میبینم همهش اون موقعیت و قیافهی جوادخیابانی و خشایار مستوفی میاد جلو چشمم. البته ربطی نداره خیلی