<meta name='google-adsense-platform-account' content='ca-host-pub-1556223355139109'/> <meta name='google-adsense-platform-domain' content='blogspot.com'/> <!-- --><style type="text/css">@import url(https://www.blogger.com/static/v1/v-css/navbar/3334278262-classic.css); div.b-mobile {display:none;} </style> </head><body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d9176240447988250442\x26blogName\x3d%D8%B1%D9%88%D8%B2+%D8%AE%D9%88%D8%A8+%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://v--law.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://v--law.blogspot.com/\x26vt\x3d-1900262839659549787', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe", messageHandlersFilter: gapi.iframes.CROSS_ORIGIN_IFRAMES_FILTER, messageHandlers: { 'blogger-ping': function() {} } }); } }); </script>

تو هم میبینی یا نه
دور من پیچیدن
شاخه‌ی درختا
عین گردنبن


early to bed
early to rise
makes the man
healthy
wealthy
and wise


من اگه بریتانیایی بودم
یه پسر انگلیسی
که موهام ریخته بود رو پیشونیم
جوری که ابرو و نصف چشمم هم بره زیرش
الان وضعم اینی نبود که هست
یعنی وضعیت هر چی بود، مشخص بود لااقل
دوباره دیفر کردم برای سامر
2 هفته دیگه که کریسمس بشه هم پشیمون می‌شم
طبیعیه
اگه مو داشتم کلا 
که داشتم گیتارمو می‌زدم الان


تا دقایقی دیگر
خبر

برنامه‌ی بعدی
کلیک

روزا که از خونه میزنید بیرون
برای‌ هر هدف مقدسی که دارید
یا شبا که برمی‌گردید خونه
از هر جای لعنتی که رفته بودید
تو تاکسی یا اتوبوسی که نشستید
تو خیابون
به حق هر عیسی‌ مسیح ای که قبول دارید
به قیافه ی آدما نگاه می‌کنید یا نه؟
مغز خودتونو درگیر جزئیات می‌کنید یا نه؟
به وجود این‌همه آدم فکر ‌می‌کنید یا نه؟
به زندگی شخصی‌ این آدما (که چیزیه که وجود داره به‌هرحال) شمه‌ای تامل می‌کنید یا نه؟
اذیت نمی شید؟

اگه دانشجو بودم
احتمالا الان داشتم برای یکی از امتحان‌های میان‌ترم می‌خوندم
می‌دونم یه‌کم زوده برا میان‌ترم‌ها
ولی به هرحال

آدم‌هایی که دیروز یادشون افتادم

1- آفتاب و عزیزخانم
2- شاهرخ و سمیه
3- پطروس غالی