<meta name='google-adsense-platform-account' content='ca-host-pub-1556223355139109'/> <meta name='google-adsense-platform-domain' content='blogspot.com'/> <!-- --><style type="text/css">@import url(https://www.blogger.com/static/v1/v-css/navbar/3334278262-classic.css); div.b-mobile {display:none;} </style> </head><body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d9176240447988250442\x26blogName\x3d%D8%B1%D9%88%D8%B2+%D8%AE%D9%88%D8%A8+%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://v--law.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://v--law.blogspot.com/\x26vt\x3d-1900262839659549787', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe", messageHandlersFilter: gapi.iframes.CROSS_ORIGIN_IFRAMES_FILTER, messageHandlers: { 'blogger-ping': function() {} } }); } }); </script>

-

به تخم چه کسیه من از عمد فطرت رو فطرث نوشتم

یه چیزایی رو باید به خودم ثابت کنم

خلاقیت کار آدمای عادی نیست
یعنی هیچ آدم عادی حق نداره ادعاشو کنه
چجوری بگم، این که یه آدم عادی بشینه پیش خودش فکر کنه یه چیزو بوجود آورده؛
این حقو نداره
بد دارم میگم
بیخیال
یه چیز دیگه
منظورم از آدم عادی کسیه که یاهو 360 داره
نه اینکه منظورم این نباشه که هرکی 360 نداره عادی نیست
(پیج 360 پست‌ترین چیزیه که فطرث آدم تا حالا حاضر به پذیرشش شده)

بعد هم اینکه
کار یه روز 2 روز کار هم نیست
کار 10 ثانیه‌س اونم نصفه‌شب
نه دم ظهر

چند تن خواب آلود . چند تن ناهموار
چند تن نا هشیار
مشتی ناهموار
که به جان هم نشناخته . انداخته است
چند تن خواب آلود
مشتی ناهموار
چند تن نا هشیار . چند تن خواب آلود

جدا شما مشکل دارید یا من؟

چند نفر میشناسین جرات داشته باشن هیستوری سرچ گوگل خودشونو نگاه کنن؟
جیزز کرایست

سعید شایسته

اینجارو
http://afshinjalali.blogspot.com

کثافت
حالمو بهم زد
آشغال
آشغال
آشغال
هر چی افشین جلالی سرچ میکنم این آشغال ِ سگ ترکیب میاد

اینو مونده بودم اینور بنویسم یا تو اون یکی، به‌هر‌حا‌ل زیاد فرقی نمی‌کنه، دیشب یهو یادم اومد، میخواستم همون دیشب، یعنی نصفه‌شب بیام بنویسم که یادم نره، ولی دیدم خیلی احمقانه‌س کارم. به هر حال یادم اومد که من دوره‌ی آمادگی عاشق آرمان اذانـی بودم، اسمش هنوز یادمه، یه پسر بود از اینا که خیلی سفیدن و موهای بوری دارن، چشماش هم رنگی بود، پسر خیلی آرومی بود. آروم منظورم کم حرفه، با این‌حال یادمه صداش هم خیلی آروم بود، کم حرف با صدای یواش، پسر معرکه‌ای بود، مطمئنم الان رفته خارج، مال اینجا نبود. بعد یه‌بار خوابشو دیدم، تو همون دوران، عجیبه قشنگ یادمه، قضیه مال 17-18 سال پیشه، ولی قشنگ یادمه.
به‌هر‌حال خوابه یه چیز تو این مایه‌ها بود که من میخواستم برم خونشون؛ بعد صحنه‌ی بعدی یدونه ازاین ساختمونای زرد برق بود که خودشو و دادششو و مامانش بغل‌ش وایساده بودن، همین.
نمتونم حسمو درست توضیح بدم
کثافت
خیلی عجیب بود
کاش میشد یه‌جوری ثبتش کرد یه‌جا
یه چیز دیگه که از اون موقع یادمه ولی خیلی مطمئن نیستم، یه بار که میخواستن عکس بگیرن انگار بچه‌ها رو 2 گروه کردن، نمیدونم ولی به‌نظرم من خیلی سعی کردم تو یه گروه بیفتیم با هم، حروف الفبا بود، قد بود، نمیدونم چی بود داستان، به‌هرحال نشده بود، فکر کنم بغض هم کردم اون‌موقع، نمیدونم، گفتم مطمئن نیستم، شایدم داستانیه که مغزم بعدش ساخته، به‌هرحال این‌قسمت‌ش زیاد مهم نبود، چیزی که مشخصه تو این عکسی که من الان دارم آرمان اذانـی نیست.


دفعه‌ی بعد که این حسو نسبت به یه نفر داشتم دبستان بودم، کلاس سوم و چهارم یه پسره بود با موهای چتری و صورت دخترونه، افشین جــلالی؛ قشنگ یادمه که مثل خودم ریزه میزه بود، درسشم خوب بود، رقابت و اینا داشتیم مثلا با هم ، نیما رحـمتیان هم بود، نمیتونم درست وضعیت اون دوران رو توضیح بدم؛ ولی خب اینجوری بود که اونا یه اکیپ بودن، چندتا از این درس‌خونا که همیشه نمره‌های تاپ میشدن، وضعیت منم از اینا بود که مثلا یهوغافل‌گیر میکردم همرو، مثلا تو تیزهوشان از اون مدرسه فقط من قبول شدم.
به‌هرحال همیشه رقابت برای نمره و معدل بین اون 2-3 تا بود، شاید اگه کسی میخواست رتبه‌بندی کنه مثلا من نفر پنجم، شیشم بودم تو اون کلاس، ژانر معدل 19 و 60 و خوردی اینا، اگه آدم حسابی باشید میتونید قشنگ بفهمید وضعیتی که منظورمه رو...
به‌هرحال
صحنه‌ای که مثل فیلم قشنگ یادم مونده از اون موقع،
یادمه زنگ تفریح‌ها اغلب قلعه بازی میکردیم تو حیاط، 2تا دروازه‌ها قلعه بودن و تیم کشی و اینا، یه بار تو بازی من نگهبان قلعه بودم، نگهبان قلعه کلمه‌ی گندیه، یعنی الان که نوشتمش حس کردم دارم داستان تعریف میکنم و اینم مثل خالد حسینی کثافت یه زریه که زدم که خواننده باور کنه، ولی خب داستان نیست و فقط سعی میکنم هر چی یادم مونده رو تایپ کنم، به‌هرحال نگهبان بودم یا هر کاره‌ی دیگه‌ای تو قلعه بودیم جفتمون، بعد اون هی میخواست فرار کنه، بدون این که کسی بیاد آزادش کنه؛ یعنی بیاد دستشو بزنه بهش و اون آزاد شه، هی بیخود میدوید از قلعه بیرون منم میدویدم دنباشو میگرفتم و برش میگردوندم، بعد دوباره با یه شیطنت و لوندی که فقط از یه زن برمیاد فرار میکرد، چجوری توضیح بدم که من هی یه‌جوری وانمود می‌کردم حواسم پرته و اون میتونه در بره و من برم دنبالش بگیرمش، یه‌جورایی هر دومون هم خوشمون میومد، یادمه هر بار میگرفتمش؛ یعنی بقلش میکردم؛ قلبم تو دهنم بود،
الان هم که دارم مینویسم همینطور
لعنتی نمیدونم چرا اینا از کله‌م پاک نمیشه، عکسشو دارم هنوز، تو یدونه از این عکس دسته جمعی‌ها از بچه‌های کلاس، نیما رحمتـیان رو هم یه بار دیگه دیدم، قبل کنکور تو یه آزمون جامع ی چیزی تو یه دبیرستان دیگه، ولی نرفتم طرفش.


اینا رو نوشتم که یادم نره
امیدوارم متوجه باشید که من شما و اینجا رو به هیچ‌جای خودم حساب نمیکنم
برا اینکه خودم هم مطمئن شم، کیـر
چیزی هم که مشخصه من اگه بخونم اینارو دوباره میتونم حس کنمشون
یا اگه یادم رفت، یادم بیاد دوباره
ولی شما نه
هیچ حسی نمیتونید داشته باشید بهشون..

داماد هاشمی
من داماد هاشمی‌ام
من آدم کله‌گنده و مغروری‌ام

خب راستش من علاوه‌براینکه تا حالا ژاپنی سیاه‌پوست ندیدم
افغانی کچل هم یادم نمیاد دیده‌باشم
البته افغانی میتونه بره کچل کنه
منظورم اینه که با میل خودش
بره سلمونی جایی بگه کچلم کنید
یا حتی خودش تو خونه موهاشو از ته بزنه
اشکالی هم نداره
اما منظورم اینه که افغانی کچل
جوری که موهاش ریخته باشه منظورمه
یعنی گر باشه
مثل من
ندیدم.

8

علی کریمی = خدای مجسم