جدی ترین مسولیتی که من تو زندگیم داشتم،برمیگرده به دورهی دبستان که یه زنگ تفریح مسئول آبخوری شدم.
وظیفم هم این بود که نزارم کسی با دست آب بخوره یا تفاله ی صابون کاغذیشو بندازه تو چاه.
تازه اونم چون جثهم کوچیک بود و زورم نمیرسید به بچهها سریع عوضم کردن.
وظیفم هم این بود که نزارم کسی با دست آب بخوره یا تفاله ی صابون کاغذیشو بندازه تو چاه.
تازه اونم چون جثهم کوچیک بود و زورم نمیرسید به بچهها سریع عوضم کردن.
Labels: task